ژولیوس

خاطرات و کارهای روزانه

ژولیوس

خاطرات و کارهای روزانه

بوی ماه مهر

بااینکه چند روزی از اول ماه مهر میگذرد  

دیروز وقتی داشتم میرفتم خونه بادی میومد که مرا با خودش برد به روزهای اول مدرسه خیلی جالبه همه ،روز اول مدرسه را بخاطر دارند الا من مثل اینکه در دوران تحصیلم کلاس اول و دوم نداشتم ولی از سوم همه چیز را بخاطر دارم ولی اول مهر که میشه یاد روزهای اول مهر میافتم که لباس نو میخریدیم کفش نو ،من برام خیلی مهمه اول مهر و عید حس خیلی خوبی از خرید عید دارم خلاصه یادم میاد حتی زمانیکه دانشجو بودم خرید اول مهرم سر جاش بود تا دو ماه هم همه چیزم نو بود کفشهام را مدام پاک میکردم و بالای اتاق میذاشتم و صدای مامانم که داد و بیداد میکرد  : خدایا دوباره مهر اومد دفترهاش همه خط کشی مرتب و لی چند ماه بعد را هم میبینم چرا کفشات رو بردی بالای اتاقت گذاشتی خلاصه ماجراها داشتیم . مدرسه رفتن،  کلاسبندی،حرف زدن ، انشا نوشتن که تابستان خود را چگونه گذراندید و خنده که برنامه های تلویزیون از اول خرداد درمورد چگونه اوقات فراغتتان را پرکنید شروع میشد تا آخر شهریور که به این موضوع میرسید خلاصه خیلی دلم میخواد دوباره برم سر کلاس و درس بخونم یادم میاد زمانیکه دانشجو بودم و بال بال میزدیم که زود فارغ التحصیل شویم استادمون میگفت خدا وکیلی هیچ زمانی به این اندازه به شما خوش نخواهد گذشت و هیچ وقت فراموش نمیکنید اینقدر پافشاری نکیند واقعا راست میگفت خوب دیگه ساعت کار هم تمام شده بیکاری بیکاری بیکاری داره همه را فسیل میکنه تا کی در این شرکت را گل (باکسر گ ) بگیرند و همه راحتشیم 

خداحافظ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد